- تهم بزوئن
تنوره انداختن، بلند شدن موج حرارت گرما از منبع آن، بوی
معنی تهم بزوئن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
زاییدن سگ و گربه
چرخاندن کف گیر در دیگ غذا، هم زدن مایعات
باران کوتاه مدت، نم زدن
اظهار ناتوانی کردن، به ناچار از عملی دست کشیدن، از پا در
زور زدن پیاپی هنگام شکم روی و زایمان
آتش زدن، آتش انداختن در چیزی
چیزی را از دست دیگری قاپیدن
جوانه زدن، برآمدن آفتاب
تیغ زدن، برش دادن
تا کردن، لازدن، بند انداختن صورت
پا زدن به چوب کارگاه بافندگی قدیمی را گویند که باعث بافتن
کپک زدن
تلمبه زدن، تبدیل ماست به دوغ و کره
درد ناگهانی در تن و جان، تیر کشیدن، به هدف زدن (در تیله
گل زدن به تن و خاک به سر ریختن، نوعی نفرین
ریسیدن، تاباندن طناب و الیاف گیاهی
انداختن تیلا به شاخه و کشیدن آن
شر کسی را دور کردن
عملی در شالی کوبی که به واسطه ی آن برنج سفید و شفاف می شود
از چیزی سر درآوردن، گم شده ای را یافتن، سرنخی را پیدا
بلع ناگهانی، یک لقمه کردن غذا
ته بزوئن، تازدن، لازدن
بوی بد غذا، بوی غذای مانده، فاسد شده
پایین دادن فتیله ی چراغ، پایین تر زدن نشانه، ردیف کردن